زندگی من
دلنوشته خومونی


نمیدونم چیکار کنم

نمیدونم چیکار کنم .....

 

شرایط روحیم اصلا خوب نیست ..... روز به روزم بدتر میشه ...... برای خودم نگرانم ..... صدای خرد شدن تمام استخون هام رو میشنوم .... کاملا حس میکنم که دارم از تو داغون میشم .... تا حالا اینقدر شکسته و خسته خودم رو تو آینه ندیده بودم ..... خستگی و بی انگیزه گی و افسرده گی از چشم هام فریاد میزنه ...... تمام توانم رو میذارم برای حفظ ظاهر ..... تمام سعی ام رو میکنم که این لبخند ساختگی رو صورتم باشه ..... و این ظاهر سازی بیشتر از هر چیزی ازم نیرو میگیره ..... دارم کم میارم .... دیگه اینقدر چهره خودم رو با یه خنده از ته دل و چشم ها یی غرق شادی ندیدم که می ترسم همیشه این حالت غم تو چهره ام بمونه ..... نمیخوام هر کی من رو دید بگه قیافش به این ماتم زده ها می مونه چیزی که خودم سالها با قیافه غمگین مردم گفتم ..... حالا شدم یه مرده متحرک .... هیچ حسی تو نگاهم تو صدام و تو حرکاتم نیست ...... لحن کلامم رو که نگو ..... انگار این روزها با همه تو یه جنگ نا برابرم .... من اینجوری نبودم .... دلم میخواد همه که من و می بینن بدونن که من هم یه روز شاد بودم و از آدم ها ی غمگین خرده میگرفتم ..... حالا حال و روز من و ببین ..... دارم غرق میشم.


یک شنبه 28 دی 1393برچسب:,

|
 

حال و روزم خوش نیست

خودم را بغل میکنم و راه میروم .. دلم بی صبرانه آغوشی بزرگ و امن را آرزو میکند .... جایی که بتوان زار زد .. بی توضیح بی نگرانی .. ... دلم می خواهد بداند چه چیزی گلویم را سفت گرفته و رها نمیکند ..... کسی که بداند چرا مستاصلم .... چرا وا ماندم .... بداند و نپرسد خوبی ؟ ..... بداند و توقع لبخند بر چهره ام نداشته باشد .... بداند و فقط سکوت کند ... فقط باشد .... فقط آغوش باشد ... بی حرف ... حتی تلاش نکند آرامم کند .... نگوید صبر کن .... بداند که میدانم جز صبر راهی نیست .... نگوید قوی باش ... بداند که تمام سعی ام را میکنم ..... نگوید درست می شود ... براند از وعده هاب پوچ خسته ام .... فقط باشد .... بی نصیحت .... بی پرسش ... بی پاپی شدن ... نپرسد دوباره چه شده . ... 

خدای من آرامشی می خواهم که ندارم .... کاسه ای می خواهم برای صبرم ، نو باشد ،خالی باشد و بزررررررگ .... این یکی زیادی کوچک بود انگار لبریز شده .... 

خدایا بیا یک روز بنشینیم من و تو .... بی مزاحم .. بپرسم پرسش های هر روزم را .... بپرسم چرا ... آن وقت بگو ... همه چیز را بگو ... این که چه شد که تصمیمت برای سرنوشتم این شد .... از حکمتت بگو همان که همه برایم از آن دم میزنند .... از تقدیر بگو .... بگو برایم چه نوشتی ... اما نه ... نگو ... میترسم ... میترسم بفهمم آینده ای که ملتمسانه به آن چشم دوختم سیاه است .... میترسم زبانم لال بیاید بر سرم از هر آنچه که میترسم ... خدایا ... بیا فقط یک دلیل بیاور که بدانم دوستم داشتی وقتی اینها را برایم رقم زدی .. یک دلیل برای ادامه دادن .... میدانی خسته ام ... خوب میدانی ..... 

خدایا نگاهم به دستان توست .. عطا کن آرامشت را ... عطا کن سعادت را ... دلم نگاه پر مهرت را می خواهد ... 

من همچنان چشم به راهم ... چشم به راهه معجزه ات ..... می خواهمت با تمام وجود ... دوستت دارم .. میدانم که میدانی ... بی تو من هیچم .... حتی اگر سر سختانه اقرارش نکنم ... میدانی که جز تو پناهی ندارم ... میدانی .... جز تو به چه کسی التماس کنم که بشنود ... که سرزنش نکند ... که قضاوت کند .... که بفهمد چه می گویم ... مگر میشود از تو روگرداند ... من نفس نفس توام ... اگر نمب آیم ... اگر بی صدا شدم .. اگر دور شدم ... از خودم خسته ام .. از زندگی .. ...دلگیرم اما نه از تو ... از خودم ... که چرا لایق سرنوشتی بهتر از این نبودم ... که چرا آنقدر خوب نبودم که برایم غم نخواهی ... چرا ؟؟؟؟!!!

ببخش اگر گاهی ندانسته حرفی میزنم .. گله ای میکنم که میرنجی ... مرا ببخش ... من هیچ گاه آن که تو می خواستی نبودم ... میدانم خیلی وقت ها نا امیدت کردم ... اما .... درکم می کنی نه ؟؟؟ ... خودت میدانی من مرد  این میدان نیستم ... امتحانت بیش از حد برایم دشوار است ... به دادم برس ....


یک شنبه 28 دی 1393برچسب:,

|
 

میترسم از خودم

 
از خودی که رامش کرده ام ... آرام شده است ... کمی کم غذا


دیگر به هیچ کس نمی پرد ...هيچ كافه اي را با حقيقت رو ب رو نميكند


دیگر سوال هایش را به جان ِ نقاب های کسی نمی اندازد ...


آسه میرود ... آسه می آید


می ترسم از روز انفجار ... روزی که از تمام اعتبارها بگذرم


خودم را جدی بگیرم و جاده را .. آنقدر خیالم از رفتنی بودنم راحت باشد


که به آبروی جا مانده از خودم رحم نکنم ...


میترسم از شب های آرامم ... از لبخندی که تحویل نگرانی های مادر میدهم ..


می ترسم ... از این همه که نیستم ....


از رابین هودی که دیگر به شروود ِ سر کشی هایش سرک نمی کشد


از زورویی که از نقاب خسته است ...


می ترسم از آن روی خودم ... که سگ نیست / اما بالا که بیاید


ب  هيچ سكوتي قناعت نميكند

               
میترسم از کلید خانه ... که پشت در جا بگذارمش


و سر در بیاورم از چادری در پارک زیر برج میلاد ...


به شوق آدم ها خیره شوم که اصلا نگاهشان را از بادبادک ها برنمی دارند


آزادی را روی باتوم هم حک می کردم


میترسم از تلفن همراهم / که زنگ میخورَد ... که هی خنده پیش فروش کنم ....


که هی به دست بیایم ...


که هی مشترک شوم / با اینکه از سلول هایم انفرادی ترم


که هی در دسترس بمانم / بی آنکه داد بزنم :


من دستم به خود ِ خودم نمی رسد ، از بس که شما اشتیاقی به داشتنش ندارید


میترسم از سرم / که بزند ... که بزند بر سرم ....


که " دوستت دارم " هایم را غلاف کنم ....


لال شوم ... شصت های همه دنیا را قرض کنم ...


در کنار جاده ای که دیگر به این حوالی نمی رسد / بالا بگیرمشان ...


سواری خنده دار ترین ماشینی شوم که آرام می آید ...


تا وقتی نشستم


آنقدر در آهنگ های رمانتیکش غرق باشد که تا میتوانم در خود فرو بروم


میترسم از تمام این روز ها / که شب ها رنگشان میکنم


و جای فردا به / امروزم غالب می کنم


میترسم از همین حرف ها / که از دستم در می روند ...


و جای با خود گفتن / فریادشان بزنم


میترسم از چمدان ها / که دستم برایشان بیشتر از دلم تنگ شده ...

ميترسم از اين همه ك هستم و ب رويم نمي اورم


از کرنومتری که تو به رویت نمی آوری / اما در من هی کم می شود

شنبه 27 دی 1393برچسب:,

|
 

داغ اون روز

دست سرد و بغض مرد و نیمکت خالی

تلخ و غمگین دلخور از این عشق پوشالی

اضطراب و قرص خواب و بغض و دلتنگی

زندگیم و بر زدی تو بی هماهنگی

دلم از عشقی می سوزه که به پای تو هدر شد

دلم می سوزه واسه قلبی که تو رفتی و در به در شد

دنیا سوزوندم اما خاطره هات نمی سوزه

هنوزم فکرم پر از تصویر اتفاقات اون روزه

 


داغ اون روز هنوز روی قلبم تازست

کاش میشد تموم جاده های دنیا رو بست

کاش تو از این جدایی منصرف می کردم

کاش بهم میگفتی که یه روزی بر می گردم

دلم از عشقی می سوزه که به پای تو هدر شد

دلم می سوزه واسه قلبی که تو رفتی و در به در شد

دنیا سوزوندم اما خاطره هات نمی سوزه

هنوزم فکرم پر از تصویر اتفاقات اون روزه

 

 

 


پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,

|
 


پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,

|
 


پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,

|
 


پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,

|
 

_________________________$$$$$$$_______________$$
________________________$$$$$$$$$$___________$$$$$
________________________$$$$$$$$$$$________$$$$$$$$
________________________$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$
_________________________$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$
_____________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
________________$$$______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
______________$$$$$$$$_____$$$$$$$$$$$$$$$$$
_____________$$$$$$$$$$_____$$$$$$$$_$$$$$
___________$$$$$$_$$$$$$$$__$$$$$$$___$$$$
__________$$$$$_____$$$$$$$$ $$$$$$____$$$
_________$$$$__________$$$$$$$$$$$$$$___$$$
_______ $$$$____________$$$$$$$$$$$$$$___$$$
______$$$_________________$$$$$$$$$$$$____$$$$$$
___$$$$$$___________________$$$$$$$$$$

ميدانم که مي ماني و از قلبم بيرون نميروي
پس لااقل باران را بهانه کن ، دارد باران مي آيد . . .

 


چهار شنبه 24 دی 1393برچسب:,

|
 

هنوزم چشمای تو

هنوزم چشمای تو مثل شبای پُر ستارست
هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوبارست
هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی می لرزه
هنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه
اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره ، دیگه دیره
ولی افسوس به نخواستن دلم آروم نمیگیره ، نمیگیره
تا گلی از سر ایوان تو پژمرد و فرو ریخت
شبنمی غم زده از گوشه ی چشمان من آویخت
تا گلی از سر ایوان تو پژمرد و فرو ریخت
شبنمی غم زده از گوشه ی چشمان من آویخت



اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره ، دیگه دیره
ولی افسوس به نخواستن دلم آروم نمیگیره ، نمیگیره




چهار شنبه 24 دی 1393برچسب:,

|
 

یادتو می افتم

وقتی کسی میره بارون که میگیره
وقتی نمیخندم دل که نمیبندم
هر خوابی می بینم آخر که می شینم
یاد تو می افتم


هرجا تو هر حالی یاد تو می افتم
پُر میشم از خالی یاد تو می افتم
هر روز و هر سالی یاد تو می افتم
هرجا تو هر حالی
یاد تو می افتم
عکست که رو میزه اشکام که میریزه
تو جمع و تو خلوت هر لحظه هر ساعت
تن خسته و دلتنگ من با همین آهنگ
یاد تو می افتم
یاد تو میوفتم
هرجا تو هر حالی یاد تو می افتم
پُر میشم از خالی یاد تو می افتم
هر روز و هر سالی یاد تو می افتم
هرجا تو هر حالی
یاد تو می افتم
وقتی غروب میشه چشمام که ابری شه
وقتی هوا صافه هرجا تو هر کافه
وقتی که داغونم هر شعری میخونم
یاد تو می افتم




چهار شنبه 24 دی 1393برچسب:,

|
 

 

 

درگیر رویای توام، منو دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت، تو منو انتخاب کن
دلت از آرزوی من، انگار بی خبر نبود
حتی تو تصمیمای من،چشمات بی اثر نبود
خواستم بهت چیزی نگم، تا با چشام خواهش کنم
درارو بستم روت تا، احساس آرامش کنم
باور نمی کنم ولی، انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری، اصرار من بی فایدست
هر کاری می کنه دلم، تا بغضمو پنهون کنه
چی میتونه فکر تو رو، از سر من بیرون کنه
یا داغ رو دلم بزار، یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه، به کم قانعم نکن


دو شنبه 22 دی 1393برچسب:,

|
 

مشتاقم



مشتاقم و فروتن
سوی من بازگرد عزیز دلم
دوری بسه، دلتنگتم
همه درونم از تو سراغ میگیره


چشمام دیدنتو آرزو میکنه
و با یه لمس میسوزنم
از همون فاصله دور باورم کن عشق من
خستم
منو تو آغوش بگیر و گرمم کن
حال و روز و زندگیمو عوض کن
بعد از تو از ناراحتی میمیرم
اگه نیای


باورم شد که آینه هام شکسته و زخم از زخمهام پدید میاد
از وقتی از دستت دادم دلم خستم کرده
دیگه هرگز شادی رو تجربه نکردم


چشمام دیدنتو آرزو میکنه
و با یه لمس میسوزنم
از همون فاصله دور باورم کن عشق من
خستم
منو تو آغوش بگیر و گرمم کن
حال و روز و زندگیمو عوض کن
بعد از تو از ناراحتی میمیرم
اگه نیای

 

 

 


شنبه 20 دی 1393برچسب:,

|
 

رزو میکنم

 


چرا هر دختری که میبینم داستانی رو نقل میکنه که به پشیمونی منتهی میشه
واژه هایی انباشته از غم، اندوه، ترس و درد
تک تکشون احساس تنهایی میکنن یا میخوان که فرار کنن
درد روحشون رو فرا گرفته و دلشون شکسته


آرزو میکنم بتونم دختری رو پیدا کنم که زندگیش قرین شادی باشه
آرزو میکنم دختری رو پیدا کنم که احساس امنیت کنه
آرزو میکنم دختری رو ببینم که لبخند به لب داره


یه چیزی هست که میخوام بگم و ای کاش بفهمیش، بگم؟
از همون ابتدا تا همین انتهایی که بودیم احساسی دارم
که منو میترسونه، بگمش؟ شاید نباید بگم، میتونی بفهمیش؟
میگم
احساس میکنم تو عشق من
همونی هستی که همه اون دلها رو شکستی

 


شنبه 20 دی 1393برچسب:,

|
 

خسته شدم ازت


ازت خسته شدم ولی تو تنها کسی هستی که دارم
بی تو هیچ کاری نمیتونم بکنم،‌ آخه عاااشقتم
وقت ناراحتی هم جایی رو جز آغوش تو ندارم

اگه بگم دارم میرم، قبل از این که یه قدم از من دور شی دلتنگت میشم
به من میخندی، اما من اشکهامو پاک میکنم و فراموش میکنم که تحقیرم کردی
و بهت میگم که هیچ خدشه ای نمیتونی به این عشق وارد کنی

راضی میشم و به انتظار شنیدن کمترین واژه های عاشقونه میمونم
میشنوم، آروم میشم و فراموش میکنم که با چه سختی در نبودت سر میکردم
با تو و عشقم به تو صبورم

چیزی در دست ندارم، اما احساس میکنی که عاشقتم
و اگر ساکت بودم از یه روز زندگی در کنارت محروم نمیشدم
من جایی جز آغوش تو نمیتونم زندگی کنم

چرا همه دنیا در پی اثباته اینه که من مهم نیستم
و حرف حرف توئه و وقتی با توام حرف دیگه نمیمونه
و وقتی کنارت هستم مثل یه تصویرم و همین هم کافیه

همه زندگی و اعتبارمو گذاشتم تا تو راضی باشی
و همه دلخوشیم این بود که حتی یه بار به اشتباه منو عشق من خطاب میکنی
منی که به خاطر راضی کردن تو همه آدما رو از دست دادم

 

 


شنبه 20 دی 1393برچسب:,

|
 

ﻫﻤﻪ ﺧﺮﺍﺑﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﺍﺑﯿﻢ !


ﺑﯿﺨﻮﺩﯼ ﻻﻑ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ و ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺧﻼﻗﯿﻢ


ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺑﯽ ﺍﺧﻼﻕ !


ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍهی های ﻣﺎ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ !


ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﺒﻮﺩﻫﺎ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻣﺒﺎﺩﺍ


ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﻗﺘﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ !


ﻣﺎ ﻗﺎﺗﻼﻥ ﺭﻭﺡ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺑﻪ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮔﺬﺭﯾﻢ


چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:,

|
 


دو شنبه 15 دی 1393برچسب:,

|
 

من کیم


دو شنبه 15 دی 1393برچسب:,

|
 

شاید منم یکی از اونام............

شاید منم یکی از اونام

آدمایی هستن که
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم ...
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده،
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون حیوونکی نپره ...
اگه یخ ام بزنن، دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون ...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه
همونایین که براتون حاضرن هر کاری بکنن
اینا فرشتن ...
تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه، اذیتشون نکنین...
تنهاشون نزارین، داغون می شن !
همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند

مثل آن راننده تاکسی‌ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی.

آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی،
دستپاچه رو بر نمی‌گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.

آدم‌هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.

دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند،... مثلا می گویند
این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتر یادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی ...


آدم‌هایی که از سر چهار راه، نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.

آدم‌های پیامک‌های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند،
آدم‌های پیامک‌های پُر مهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.

آدم‌هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین،
خط‌هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.

آدم‌هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.

آدم‌هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند.

همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن

مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه‌ی قبل از رها کردن دست،
با نوک انگشت‌هاش به دست‌هایت یک فشار کوچک می دهد… چیزی شبیه یک بوسه

وقتی از کنارشون رد میشی بوی عطرشون تو هوا مونده

وقتی بارون میاد دستاشون رو به آسمونه

وقتی بهشون زنگ میزنی حتی وقتی که تازه خوابیدن
با خوشرویی جواب میدنو میگن خوب شد زنگ زدی باید بلند میشدم

وقتی یه بچه میبینن سرشار از شورو شوق میشن و باهاش شروع به بازی کردن میشن

آره همین ها هستند که هم دنیا رو زیبا میکنن هم زندگی رو لذت بخش تر.........

 

 


دو شنبه 15 دی 1393برچسب:,

|
 

میدونم

کم کم دیگه یادت میره این همه اشک و گریه برای کی بوده؟
کلا میشی یه آدم افسرده و غمگین...
اصلا عادت میکنی به اینکه همش درد بکشی ازهرچیزی؛از عشق از تنهایی از مرگ از چیزایی که نمیدونی اصلا...
یه لحظه ذهنتو خالی کن بشین‏!به خودت بگو خب حالا که چی؟تاکی؟بس نیست واقعا؟
دوست عزیزی که انقدر باخدایی هیچ فکرکردی اگر اون دنیا همین خدا ازت بپرسه من توروفرستادم زندگی کنی حالا زندگی کردی؟چی میخوای جوابشو بدی؟زیادی بزرگش نکردی؟بزرگتراز زندگیت؛بزرگتر از حرف خدا؛بزرگتر از...
لابد الان داری میگی تو چی میدونی از عشقی که من داشتم؟
منم به همه میگفتم شما چی میدونین از عشقی که داشتم
میدونم تا تجربه نکنی و سرت به سنگ نخوره نمیتونی باور کنی
نمیتونی قبول کنی... همه چیزو
زندگی کن
اون اگه میخواستت و به فکرت بود تورو از بین نمیبرد
پس زندگی کن چون اومدی زندگی کنی
دل واسه شکستنه درسته دلت رو شکستن بدجورم شکستن
ولی تو سعی کن قوی باشی و دل نشکنی
خدا خودش تقاص آه و دلشکستگی همه رو از اونی ک باید میگیره
 
بیایید از امروز دور عاشقی و خیانتی که بهمون شده رو خط بکشیم
 
 
میدونم عاشق بودی اونم واقعی
میدونم خیانت کرده
میدونم دلت شکسته
میدونم تنهایی
ولی بهش فکر نکن
سعی کن کم کم خیانت و عشقش رو فراموش کنی...

دو شنبه 15 دی 1393برچسب:,

|
 

بعدمن باران فقط آب است وبس..

اینجاخونه ی امن منه...کسی به نوشته هام کاری نداره...آرامشم اینجاوصف ناپذیره...اینجاپرازخاظره س برام..خاطره های خیس...خاطره های شاد..همشودوست دارم...اینجاخدام میاد...خداهمیشه بامن انلاین میشه...اونم اینجارودوست داره...

گاهی سرازکاره خدادرنمیارم...ولی بایدبهش اعتمادکنم...اون دوسم داره..بدمدنمیخاد...حتی اگه یجاهایی کم میارم بازم اون هست...وشرط بندگی اعتماده..ایمانه...ایمان به تقدیری ک برام رقم زده...

گاهی دلم میخادزمان ب عقب برگرده..شایدخیلی تصمیمارونمیگرفتم ولی حالاکه یه اتفاقایی افتاده...حالاکه خیلی بیشترازگذشته کم میارم بازم بایدبهش امیدوارباشم...

خدایه قانون جالب داره که من درکش نمیکنم زیاد...اون به هرکی بیشتردوسش داره بیشترسختی میده...

خدایاشکرت...اگه غم هست چه ملالی شادی هم هست...شادی یعنی لبخندباباومامانم...یعنی دیدن شیطنتای داداشام...دعواهاشون سره بازی کامپیوتر...جرزدناشون..خنده هاشون...شادی یعنی روزی میادکه من مادرمیشم...وتمام عمروجوونیموپای بچم میزارم...

خدایاتوقلب بچم بمون...تنهاش نزار..یادش بده دوستت داشته باشه...همین که باشی پیشش خیالم ازهمه چیش راحته...از ادبش...احترام گذاشتنش...درس واینده ش...

خدایا...

کمکم کن ...گاهی زندگی له م میکنه...توبزن توگوش دنیاوبگواین دختریه خداداره عین کوه پشتشه...بگوتاجرات نکنه اشکمودراره...خدایادنیات بدجوری ناراحتم میکنه...من فقظ تورودارم....

 


شنبه 13 دی 1393برچسب:,

|
 

خودخواهی من ... یا نادانی تو ؟

برخی مرا به خودخواهی متهم کردند . من آنان را به نادانی متهم کردم


شنبه 13 دی 1393برچسب:,

|
 

...کمی خودخواهی را کنار بذاریم...

 

تا حالا شده یه فلش بک به گذشته ات بزنی و بدون اینکه خودت باشی درباره خودت قضاوت کنی؟؟

من میگم انسان یه موجود کامــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلا خودخواهه.

 

نمیتونی بگی نه اینطور نیست!اخودتم کمی فقط کمی منصف باشی میفهمی حق با منه.

 

ما آدما از همون ابتدای خلقت خود خواه بودیم

از همون زمان آدم و حوا

همون لحظه که هردوی اونا واسه خودخواهیشون تو را فراموش کردن

و اسمشم گذاشتن عـــــــــــــــــــــــشــــــــــــــــــــــــــــق

از همون زمان هابیل و قابیل

همون لحظه  که قابیل به خاطر خودخواهی هابیل رو کشت

و اسمشم گذاشتن جــــــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــــــــون

همون لحظه که......................................

 

من نمیگم خود خواهی خوبه یا بده!!!!

همین خودخواهی اگه سازنده باشه میشه صفت خوب..

اما اگر همین خودخواهی ویرانگر باشه میشه صفت بد...

امـــــــــا بهرحال انسان موجودیست کاملا خودخواه

 

آیا میشه خودخواه ویرانگرنبود؟؟؟

 

فکر میکنیم اگه بخوایم کمی از خودمون فاصله بگیریم و مردم واسمون مهم باشن

یه لقب میگیریم به اسم ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاده

 

اما به خدا قسم اشتباه میکنیم این مردم نیستن که بخوان درباره ما قضاوت کنن

 قضاوت فقط در شان خداست

 

ما خیلی خوب بلدیم شکوه کنیم

خیلی خوب بلدیم نفرین کنیم

خیلی خوب بلدیم ادای شکست خورده ها رو در بیاریم

خیلی خوب بلدیم کارهایی کنیم تا بقیه دلشون به حال ما بسوزه 

اینا به خاطر همین خود خواهیمونه

 

الان شاید بگی بابا خوشبخت نفست از جای خوش در میاد باشه

همون جوری فکرکن... کاش همینطور بود.........

فکر کن من خوشبختم و از درد چیزی نمیدونم، نمیفهمم...

 

کسی ازت کمک می خواد ... میگی من نمیتونم

"مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ" منیت را کنار بذار

 

میگن ایرانیها با فرهنگن، میگن ما تمدن کهنی داریم

میگن... اما شنیدن که بود مانند دیدن

همون اروپاییا که میگیم وحشین

همون آفریقاییا که میگیم آدم خوارن

همون امریکاییا که میگیم سرخپوستن

از من ایرانی بهترن

از من با تمدن متمدنن

ادعـــــــــــــــــا ما را کشته!!!

ما فقط خودخواهیم خــــــ...ـــــودخــــــــــــــــــ...ـــــــــــــــواه

 

ما دروغ میگیم، حسد میکیم، کینه داریم، ناسزا میگیم،... چون ما خودخواهیم.

چی میشه کمی تمرین کنیم که به جای اینکه بشیم خودخواه بشیم همه خواه.

 

از ابوالفضل یاد بگیریم

یا ابوالفضل عباس شما همونی هستین که آب رو نخوردین واسه اینکه...

واسه بقیه انسانها ارزش قائل بودین

شما هرگز خودخـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــواه نبودین

 

شاید بقیه بگن می خورد مجبورش که نکرده بودن خودش مهم بود!!!

اونا نمی دونن...

نمی فهمنن...

درک نمیکنن...

خدا نمیخواد بغضی ها درک کنن چون حیفه شخصیت شماست...

 

 شما یه انســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان واقعی هستین که هرگز خودخواه نبودین

اگرم خودخواه باشین این خودخواهی واسه این بود که واسه خودتون احترام قائل

 بودین واسه خدا ارزش قائل بودین واسه انسانیت ارزش قائل بودنین

 

 این خودخواهی چــــــــــــــــــــــــــــــقدر زیبــــــــــــــــــــــــــاست...

 

همون انسانیتی که تو دنیای فعلی ما کمتر شده...

کاش کمی از شما یاد میگرفتیم.

 

کجاست آیین پهلوونااااااااااااااا

دلم پهلوونی رو می خواد که رخ از ما پوشونده داره میبینه بدون اینکه ما ببینیمش

 

فدای اشکاتون بشم پهلوون ... فدای لرزش شونه هاتون بشم پهلوون ... فدای تمام غماتون بشم پهلوون...

کاش دستمال بودم تا اشکای با ارزشتونو با من پاک میکردین

 

شما چی دارین پهلوون که هر وقت اسمتونو هجی میکنم اشکام بی وقفه

میریزن .

 

 


شنبه 13 دی 1393برچسب:,

|
 

فراموش کن

شین پای حرفامو خوب گوش
منو خوب و بد پاک فراموش کن
ازم بگذر و راهتو سد نکن
ازت میگذرم با خودت بد نکن

فراموش کن چی به روزت اومد
فراموش کن چی به روزم اومد
فراموش کن کی به دادت رسید
فراموش کن خوب بودم یا بد

نه اینکه علاقم بهت کم شده
نه اینکه نخوام با تو باشم ببین
فقط طاقتم کم شده سختمه
میخوام تنها باشم همین
بشین پای حرفامو بعدش برو
منم دیگه شایدم نبینم تورو
منم مثل تو سختمه بد شدم
منم خیلی وقتا مردد شدم

♫♫♫

تو خوشبخت میشی به این شک نکن
به این بی تو تنهاترین شک نکن
همه حرفم اینه عزیز دلم
به رویات به قلبت شک نکن

نه اینکه علاقم بهت کم شده
نه اینکه نخوام با تو باشم ببین
فقط طاقتم کم شده سختمه
میخوام تنها باشم همین
بشین پای حرفامو بعدش برو
منم دیگه شایدم نبینم تورو
منم مثل تو سختمه بد شدم
منم خیلی وقتا مردد شدم

تو خوشبخت میشی به این شک نکن
به این بی تو تنهاترین شک نکن
همه حرفم اینه عزیز دلم
به رویات به قلبت شک نکن

 


پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:,

|
 


پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:,

|
 


پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:,

|
 

ناممکن است که احساس خود را نسبت به تو
با واژه ها بيان کنم
اينها سرشارترين احساساتي هستند که تاکنون داشته ام
با اين همه
هنگامي که مي خواهم اينها را به تو بگويم و يا بنويسم
واژه ها حتي نمي توانند ذره اي از ژرفاي احساساتم را بيان کنند
گرچه نمي توانم جوهر اين احساسات شگفت انگيز را بيان کنم
مي توانم بگويم آن گاه که با توام چه احساسي دارم
آن گاه که با توام
احساس پرنده اي را دارم که آزاد و رها در آسمان آبي پرواز مي کند
آن گاه که با توام
چو گلي هستم که گلبرگ هاي زندگي را شکوفا مي کند
آن گاه که با توام
چون امواج دريا هستم
که توفنده و سرکش بر ساحل مي کوبند
آن گاه که با توام
رنگين کماني پس از توفانم
که پرغرور رنگ هايش را نشان مي دهد
آن گاه که با توام
گويي هر آنچه که زيباست ما را در برگرفته است
اينها تنها ذره اي ناچيز از احساس والاي با تو بودن است
شايد واژه عشق را ساخته اند
تا احساسي چنين عميق و هزار سو را بيان کند
اما باز هم اين واژه کافي نيست
با اين همه چون هنوز بهترين است
بگذار بگويم و باز بگويم که
بيش از عشق بر تو عاشقم

سوزان پوليس شوتز

 


چهار شنبه 7 دی 1393برچسب:,

|
 

خدایا دوستت دارم

 

نگاهم رو به سمتِ تو ؛ شبم آیینه ی ماهه

دارم نزدیکتر میشم ؛ یکم تا آسمون راهه


به دستای نیازِ من ؛ نگاهی کن ازون بالا

من این آرامشه محضو ؛ به تو مدیونم این روزا

 
تو دیدی من خطا کردم ؛ دلم گُم شد دعا کردم

کمک کن تا نفس مونده ؛ به آغوشه تو برگردم


تو حتی از خودم بهتر ؛ غریبی هامو میشناسی

نمیخوام چترِ دنیارو ؛ که تو بارونِ احساسی


خدایا دوستت دارم ؛ واسه هرچی که بخشیدی

همیشه این تو هستی که ؛ ازم حالم رو پرسیدی


بازم چشمامو می بندم ؛ که خوبی هاتو بشمارم

نمیتونم ! فقط میگم : خدایا دوستت دارم . .

 


چهار شنبه 9 دی 1393برچسب:,

|
 

نامه

 نمیدونم دراول نامه ام باید به چه کسی سلام کنم؟
 نمیدونم بهت بگم آشنا یا غریبه؟
 اما بهتره بگم آشنای غریب...              پس آشنای غریب سلام؟؟!
پرچم کمک داور سرنوشت مدت هاست به علامت در آنساید ماندن شادیهایم بالاست......
نمیدونم باید از کجا شروع کنم؟از چی برات بگم؟اصلا نامه نوشتن من چه حالی داره؟اما نه میدونم که غمگینه...چون.......
وای...امان از این نقطه چین ها که غوغا میکنه.حرف از تمام کردن نیست حرف از علت تمام شدن است.حرف از پایان دادن نیست حرف از چگونه پایان دادن است...راستی چطور باید به این رابطه ای که پایان مسیرش مشخص نیست پایان داد؟چرا باید به خاطرات تلخ و شیرینی که در بادها ثبت شده خداحافظی کرد؟!چطور باید این عشق را پنهان کردواورا در قلب خفه کرد؟؟؟وای که اگرعشق و احساس دوست داشتن نبودزندگی...شاید از نظرتو زندگی بی معنا میشداما از نظر من خیلی قشنگ میشد.چون اگر احساس دوست داشتن نبودانتظاری هم در کار نبوداگر عشق نبودحسرت دلتنگی غرور دلشکستگی هم نبودوچقدر خوب بود که در نبود عشق و دوست داشتنانسان بدون دغدغه زندگی میکرد!بدون دغدغه از دست دادن معشوق.بدون دغدغه اینکه روزی از معشوق خود جدا خواهد شد و فقط برایش حسرت ودل شکستگی باقی خواهد ماند...
ای کاش ناگفته هایم را درک میکردی.اگردرک میکردی شایدالان این لحظه ی تلخ نمیرسید.شاید زندگی با عشق را تجربه میکردیم.اما....
اما تو هیچ وقت نفهمیدی یک عاشق نباید حرف بزندومعشوق بشنودبلکه معشوق باید با تمام وجودناگفته ها را درک میکرد.درسته که نگفتم دوستت دارم.اما فکر کردم تو این رو میدونی.من نخواستم بفهمی دوستت دارم چون....فکر این جارو نمیکردم که روزی قراره با حسرت و یه قلب شکسته ازت جدا بشم...اما چاره ای نیست...ما نمیتونیم همدیگرو درک کنیم...مادو تا مال دو دنیای متفاوت هستیم.با ارزوهای مختلف...تو دور خودت یه حصار بستی.شاید برای خودت و برای قلبت یه حفاظ درست کردی.اما خیلی خوب نیست که دور قلبت حفاظ خاردارداشته باشی و با حرفات دل کسی رو که دوستت داره بشکونی... تو همه ی پلهای پشت سرت رو شکستی.فرصتی برای جبران نمونده.دوست داشتم فقط یک بار فقط یک باربفهمی دوست داشتن به گفتن نیست...تو مثل یه آدم غمگین هستی.آوای غمگینی که آوای تنهاییش دلم رو به خون میکشه و فریاد خاموشش در دشت بی کران زندگی ام پیچیده است.تو وازه ی غم را برای من به تکامل رساندی...آخه چرا؟؟چرا غم؟بسه دیگه...به خودت بیا.تو شنیدن حرفای منو نداری و زود از کوره در میری.انگار همه چیز برای ما به پایان رسیده...باید پیاده شیم گلم.قایقمون به گل نشست.اگه میتونستم با فریاد به همه میگفتم دوستت دارم...میگفتم از همون لحظه ی اول که نگاه گیر آشنای تو را دیدم.دل به مهرت بستم و همیشه با یادت روزهای لبریز از انتظار را به سر کردم.....
                                 سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
                                                                                     دل زتنهایی به درد آمد خدا را همدمی
خوشبختی برای من به با تو بودن خلاصه میشد.اما من این خوشبختی تو رو از دست دادم...دلم خیلی گرفته.خیلی...به اندازه ی غربت چشمات...به اندازه ی دوستت دارم های تو...
آشنای غریب:تو بعد از من فرصت های زیادی خواهی داشت.به خودت مطمئن باش.به خودت اجازه بده یه پسرکه شایسته ی توست خوشبختی را برات به ارمغان بیاره.تو باید بعد از من در قلبت روبه روی یه عشق جدیدباز کنی.عشقی که متضاد من باشه.اذیتت نکنه دلتو نشکونه و...الان که این خطوط رو مینویسم یه غم سنگین سینه ام رو میفشاره.غمی که سایه اش همیشه بر سر تا سرزندگی ام گسترده شده و من امید رهایی از اون رو ندارم.میرم بدون اینکه توان رفتن داشته باشم.میرم تا کوله بار نگون بختی ام رو همیشه به دوش بکشم.من آرزوهامو به دست باد سپرده ام و خودم در کویر خاموشی راه میرم...نمیدانم کجا و چگونه به آرامش مطلق خواهم رسید.آرامشی که در این دنیا نصیبی ازش ندارم.خسته ام...خیلی خسته...خسته از مرور تنهایی و بی همدمی.خسته از جدال با زندگی که ادامه دادن رو برام سخت کرده و همیشه عشق رو گناهی نا بخشودنی برام جلوه میده.
بخدا دوستت دارم و میخوام دوستت بدارم و بهت عشق بورزم.میخوام که قدم عشق را در منزلگاه خاموش قلبم بپذیرم.اما یه دست عصیان گر به تاراج با اون پرداخته تا عشق رو از من بگیره و خاموشی و سکوتم رو صد چندان کنه.قصه من قصه تلخی است که ارزش شنیدن نداره.چه سود از دانستن غم و رنج من!بدان که اگر مرا یارای پروازبودن بودبی دریغ به سویت بال و پر میگشودم و از زنجیراسارت عاطفه ها و تعهدات انسانی رهایی میافتم تا تو بدانی که وفاداری ام به تو و عشقت تا چه حد صادقانه است.اگربدانم که همیشه تو رو در رویاهام می دیدم.سخنی به گزاف نگفتم و روزی که نگاه مهربان تو را دیدم که به من دوخته شده بود احساس کردم که تو و نگاهت را میشناسم وآنگاه بود که بیش از پیش به مهرت دل بستم و این مهر گران قدر روبا اشک خونینم به بار نشاندم.تا دمی در زیر سایه آن بیاسایم و جبر زندگی را که بیرون رفته به دست فراموشی بسپرم.اما دریغ و درد که اینطور نشد!الان از خودم بریدم چون لحظه جدایی از تو"جدایی از عشق"جدایی از کسی فرا رسیده....ای کاش میتوانستم از نعمت عشق برخوردار باشم و زندگی ام را با تویی که بیشتر از جونم دوستت دارم تقسیم کنم و در کنار تو از زیبایی های عشق و لذت جوانب برخوردار باشم.اما هیچ وقت این ای کاش ها به حقیقت  نمی پیونددو تقدیر من و تو این چنین است وشاید بتونم بگم که خدا منو فراموش کرده و در سختی های زندگی تنهام گذاشته بدون اینکه بتونم بی قراری هایم روبه زبون بیارم...بنابراین ملتمسانه از تو میخواهم........................
نمیخوام یادو خاطر من قلب پرمهرت رو دچاراندوه کنه و من از رنج تو رنج خواهم کشید...بزارپروانه بسوزد و شمع بماندتا روشنایی بخش دلی باشه که میتونست به اون تعلق بگیره منو بدعهد نخوان!چون یادگرفتم که به هر محبتی وفادار بمونم حتی اگه موجب زوال و نیستی من بشه!!!
تو باید بزاری قلبت خانه ی یه نفر دیگه بشه...همون طور که میخوای...برات بهترین ها رو آرزو میکنم.الان که این نامه رو میخونی من دیگه کنارت نیستم وبرای همیشه از پیشت رفتم...میدونم که دلت خیلی بزرگه زلال و صاف اما ازت میخوام برای از دست دادنم ناراحت نشی که میدونم نمیشی...وقتی به دونه های بارون نگاه میکنم که از آسمون به پایین میان وروی زمین رو می پوشونن به یاد تو می افتم که دوست داشتم برام تکیه گاه بشی...
افسوس که با تو بودن فقط رویا بود..
به اینجای نامه که رسیدم تازه فهمیدم چقدر حرف داشتم که بهت زدم ببخش که حرفام زیاد بود و سرت رو درد آوردم. کاش..........
عزیزم بعد از من تو آزادی و هیچ عهدی بینمون نیست...اما بدون که یادت در این سینه ی مالامال از حسرت و آرزو باقی خواهی ماند...منو ببخش بازم میگم دل تو مثل دریاست.زلال و پاک و بزرگی.......میدونم که غرور و منشت والاتر از این حرفاست...
                                                    باآرزوی سعادت و خوشبختی برای شما...
                                                                                               منو ببخش ....خواهش میکنم....
از تو بیش از همه دنیا
                           از خودم بیشتر از تو خسته ام....
حتی واسه دل خوشی من هم دست تکون ندادیو رفتی..........
                                                                                                    آرزومند تمام آرزوهایت...

 

 

نویسنده: م. ی

 

 


چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:,

|
 

و خداوند سکوت را آفرید

سکوت، يعني گفتن در نگفتن .
سکوتِ مظلوم، يعني نفريني مطلق و ابدي.
سکوتِ محکوم بي گناه، يعني بغض، آه، گريه درون.
سکوت، در خود گريه دارد ولي گريه، با خود سکوتي ندارد.
سکوتِ شاهد، يعني شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطيلي وجدان.
سکوتِ آرام کتابخانه،يعني رعدوغرش نهفته ي تمامِ حرفهاي فشرده ي عالم،درپيش از اين
هر سکوتي، سرشار از ناگفته ها نيست، بعضي وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته هااست.
بعضي سکوت را به رشوه اي کلان مي خرند و با سودي سرشار، به اسـم حق السکوت، مي فروشانند
بعضـــي بـــا سکوت آنقدر دشمنند که حتي در خواب هم آنرا با پريشان گوئي مي شکنند.
آنان که حرمت سکوت را پاس مي دارند، بيش از حرّافانِ حرفه اي، به بشر اميدواري مي دهند.
آزار دهنده ترين سکوت، وقتي است که دروغ مي گوئي و مخاطبت در سکوتي سنگين،فقط نگاه مي کند.
غيرقابل درک ترين سکوت، متعلق به معلم ادبيات پيري است که،
شاگرد قديمش را در حال غلط خواندن گلستان سعدي از تلويزيون مي بيند.
سينماي صامت، پر از سکوتی گويا و خنده دار بود.
آدم هاي ترسو، براي فرار از سکوت، با خود حرف مي زنند.


چهار شنبه 6 دی 1393برچسب:,

|
 

حالم خوب

این روزها حالم خوب است!

خوب-خوب!!!

نه نشانی از دلتنگی....

نه روزنی از سیاهی....

نه وسوسه ای از دل بستگی....

نوشتنم را بهانه ای نیست جز....

جز....

دلتنگم...نه برای کسی...از بی کسی....!!!

خسته ام...نه از تکاپو...از دربه دری...!!!

نه دوستی...نه یادی....نه خاطره ی شیرینی....!!!

تنهایم...تنهاتر از آن سنگ کنار جاده....!!!

اما مشتاقم!!!

مشتاق دیدار آن کس که صادقانه یادم کند...


چهار شنبه 6 دی 1393برچسب:,

|
 

ببخشید

میگم خستم از این تنهایی و دوری
میگی باشه همین روزا میام پیشت
میگم اینجا بدون تو شبا سرده
میگی تا صبح میسوزم تو آتیشت
 
میگم حتی یه خواب خوش نمیبینم
میگی لالایی میگم تا که آروم شی
میگم هرچی واسه من قصه میسازی
میگی هرچی که دوست داری بگو از چی
بهونه های من کم نیست
کسی رو جز تو یادم نیست
اگه عکساتو میبوسم ببخشید
اگه درگیر کابوسم
اگه بی تو دارم از غصه میپوسم
ببخشید
میگم عشق تو هم تکراری و کهنست
میگی از نو دوباره عاشقت میشم
میگم میترسم از دریای عشق تو
میگی عیبی نداره قایقت میشم
بهونه های من کم نیست
کسی رو جز تو یادم نیست
اگه عکساتو میبوسم
ببخشید
اگه درگیر کابوسم
اگه بی تو دارم از غصه میپوسم
ببخشید
 

چهار شنبه 5 دی 1393برچسب:,

|
 

نگذارید صدای دنیا شما را از شنیدن صدای خدا باز دارد

نگذارید صدای دنیا شما را از شنیدن صدای ” خدا ” باز دارد . .

آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را

 و دریایى غرق نمی کند “موسى” را

 مادری،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد

 تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش

 دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند

 سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد

 مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند

از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!

 که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند

 و خدا نخواهد  ، نمی توانند

 او که یگانه تکیه گاه من و توست

 پس ؛

 به “تدبیرش” اعتماد کن ،

 به “حکمتش” دل بسپار ،

 به او “توکل” کن ؛

 و به سمت او “قدمی بردار” ،

 تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی.

 


دو شنبه 5 دی 1393برچسب:,

|
 

سمفونی زیبا

بعضی حس ها به نت های زیبای یک سمفونی تبدیل میشوند ، بعضی ها به رنگ های یک نقاشی اثرگذار ، بعضی به کلمات جادویی ِ یک شعر ..... بعضی حس ها اما به هیچ چیز تبدیل نمی شوند ؛ که اگر بشوند انگار کم میشود از زیباییشان ... که اگر بشوند انگار خدشه دار میشود اصالتشان.... که اگر بشوند انگار لطمه می خورد الوهیتشان... بعضی حس ها باید تنها "حس" باقی بمانند... نمیشود شریک شد این "حس" ها را با هیچکس! گاهی تنها "قطرات اشک" هستند که همراهی میکنند این "حس " ها را... و چه همراهی ِ زلالی...


شنبه 4 دی 1393برچسب:,

|
 

بهت گفتم

بهت گفتم نرو گفتی دلیلی داره هر رفتن
بهت گفتم بمون گفتی بهونه ای میخواد موندن

مسیر ِ عشقمون آخر به سمت ِ یک دو راهی رفت
نمیدونم که بین ما کی راه ُ اشتباهی رفت

چیه تکلیف ِ قلبی که یه عُمری با تو سر کرده
کسی که با تو راه ُ رفت نمیشه بی تو برگرده
تنم جا مونده روو جاده دلم رفته پی سایَت
زیر ِ هر سقفی که هستی نگاهی کن به همسایت

به جای خالیِه یک عشق نمیشه هرگز عادت کرد
به تو که راحتی بی من فقط میشه حسادت کرد

همیشه پُشت تو بودم همیشه رو به روم بودی
نخواستم چیزی از دنیا خود ِ تو آرزوم بودی

چیه تکلیف ِ قلبی که یه عُمری با تو سر کرده
کسی که با تو راه ُ رفت نمیشه بی تو برگرده

تنم جا مونده روو جاده دلم رفته پی سایَت
زیر ِ هر سقفی که هستی نگاهی کن به همسایت

به جای خالیِه یک عشق نمیشه هرگز عادت کرد
به تو که راحتی بی من فقط میشه حسادت کرد

همیشه پُشت تو بودم همیشه رو به روم بودی
نخواستم چیزی از دنیا خود ِ تو آرزوم بودی




چهار شنبه 3 دی 1393برچسب:,

|
 

همه چی بین منو خدام می مونه

 

 

همه چی بین منو خدام می مونه"

هپلی کوچولو کنارم خوابیده.

بوی عطر گل مریم رو میده.

سرش رو تو بغلم میذاره.

آرامش پاکی وجودش،مثل خون تو همه وجودم به چرخش درمیاد.

از سکوت وآرامش شب الهام میگیرم و

به فکر فرو میرم.

می خوام هدف هام رو عملی کنم،جدی تر.

از جدی بودن، احساس خوشایندتری پیدا می کنم.

چندتا از فکرهای و برنامه های کوچیکم عملی شده.

و این مصمم ترم می کنه برای ادامه راه.

 به درون خودم سرک می کشم.

چه بی دل شده ام این روزها.

این احساس بهم می فهمونه که بزرگتر شدم.

و بی خودی وارد سن 25سالگی نشدم.

برنامه هام رو تو دفتر مخصوصم یاداشت می کنم که

یادم نره و یکی یکی عملیشون کنم. اما

به کسی نمیگم. پیش خودم جاشون امن تره.

تجربه بهم ثابت کرده هرموقع کسی از آرزوهام،برنامه هام

دلتنگی هام، دوست داشتنم. بی قرای هام. دلواپسی هام

و رازهام باخبر شده، دستام خالی شده. و رویاهام نقش برآب شده.

این بار همه چی بین من خدای مهربونم می مونه.

چون اگه قرار باشه کسی یاریم بده خدای خوبمهِ.  نه بند هاش

 

 


چهار شنبه 5 دی 1393برچسب:,

|
 


گالری تصاویر سوسا وب تولز

نازترین عکسهای ایرانی

 

 

سحر افشار

 

دی 1395
مهر 1395
خرداد 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
دی 1394
آذر 1394
آبان 1394
مهر 1394
شهريور 1394
مرداد 1394
تير 1394
خرداد 1394
ارديبهشت 1394
فروردين 1394
اسفند 1393
بهمن 1393
دی 1393
آذر 1393
آبان 1393
مهر 1393
مرداد 1393
تير 1393
ارديبهشت 1393

 

هََمٰـیْشِــہْ
مسیر تنهایی
راستی؟خوبی؟
×××عِشق یَعنــــــــــــــی ایــــــــــــــن×××
خُــــــــدایـــــــا؟؟
(◕‿◕من یــ1ــکی✿)
ماه پیشونی 2
ماه پیشونی 1
اسطوره
.........
همیشه..............
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ، ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﮐرد............
اینـــــــــــو همینجوری نـــــــــنوشتـــــــــــم....
roya
ممنوع2
ممنوع
با صدا
همخواب
Adele-Hello
ممنون رفیق
تا حالاشده
هه
بخند>>>
سلام بر پاییز
یک دقیقه سکوت :
طوفان
بغض
لایک داره.............
.....
өـــоــراه өــоــيشگـــ ﮮ ...
مغروری تو ذاتمه......
دلم کسی میخاد
✘خوووووب گوش کنْ…✘
........
سلامتی خودم
هی تووووووووووووووووو
دلم تنگه
دو راهی..

 


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان زندگی من و آدرس bahar2528.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت روم آزادبچت
چت روم آزادبچت
باکس افزایش بازدید
سامانه افزایش بازدید شیک رنک
ردیابی ماشین
حمل هوایی ماینر از چین
لیزر دوچرخه
هد اپ یسپلی کیلومتر روی شیشه
جلو پنجره لیفان ایکس 60

 

هاست لینوکس
لیست وبلاگ پرطرفدار
خرید از علی اکسپرس تحویل ایران
خرید از علی بابا
جلو پنجره جک جی 5
الوقلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 42
بازدید هفته : 82
بازدید ماه : 79
بازدید کل : 21344
تعداد مطالب : 220
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


ابزار وبلاگ نويسي
http://s5.picofile.com/file/8168149392/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA%D9%89.mp3.html

کد ِکج شدَنِ تَصآوير

زیبایی فونت فارسی را با فونت من ببینید
زیبایی فونت فارسی را با فونت من ببینید








زیبایی فونت فارسی را با فونت من ببینید . . . . زیبایی فونت فارسی را با فونت من ببینید

زیبایی فونت فارسی را با فونت من ببینید
. . .
زیبایی فونت فارسی را با فونت من ببینید
.

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->