از آن سوالهایی که پشتش یک دنیا تعبیر و معنی دارد . یعنی از آن سوالهایی ست که خیلی مهم است چه کسی از تو میپرسد .
مثلا زیور خانم ، زن حسن آقای بقال ، وقتی از آدم میپرسد خوبی؟ برایش مهم نیست تو خوبی یا نه ؟... فقط میخواهد چند لحظه تو را معطل کند که حسابی وراندازت کند تا فردا که با صغری خانم مشغول چانه زنی ست ، حرفی داشته باشد برای گفتن که : دختر فلانی را دیدم امروز ، ماشااله چه بزرگ شده . شوهر نکرده ؟
یا مثلا همکلاسی ات وقتی میپرسد خوبی؟ کاری به خوب بودن یا نبودنت ندارد . فقط میخواهد قبل از آنکه توی رویت دربیاید که فلان جزوه را بده ، حرفی زده باشد .
آدمهایی هم هستند که سال به دوازده ماه خبری از آنها نمیشود . اما یک شب بی هوا می بینی پیام دادند :سلام . خوبی؟ اینطور وقتها بهتر است فقط بگویی ممنون ! چون اینها هم ، اصل حالتان برایشان مهم نیست . پیام بعدی شان حاکی از " یه زحمتی برات داشتم " است !
یک عده از دوستان هم هستند که ارتباطتان حتی ممکن است روزانه باشد "خوبی؟" را بارها بشنوید اما اینها هم چندان فرقی برایشان ندارد که تو خوبی یا نه... در واقع دور و برشان تنها گوش شنوا تو هستی ... اما کافیست خوب نباشی ، تلفن را برداری و شماره اش را بگیری و او تا ساعتها و یا حتی روزها بعد دیدن miss call تو زنگ نزند بگوید "خرت به چند ؟ کاری داشتی ؟" تا باز خودش نیاز به گوش شنوا پیدا کند
اما میان اینهمه "خوبی؟" که هر روز از کلی آدم میشنوید بعضی ها رنگ دیگری دارد... همانهایی که اگر در جوابشان بگویی " ممنون " برمی دارند میگوید : " ممنون که جواب " خوبی ؟ " نیست....
همان هایی که وقتی شروع به حرف زدن میکنند بین "سلام خوبی؟" با جمله بعدیشان کلی فاصله می افتد . فاصله ای که پر شده از حرفهای تو که : نه ، خوب نیستم که نمی دانم چه مرگم است ، که حالم گرفته است ؟ که حواست به من هست ؟ باور کن دلم دارد می ترکد !
و بعد چشم باز میکنی و می بینی ساعتها گذشته و تو همه خوب نبودنهایت را به او گفتی و او حالا ، دوباره می پرسد : " خوبی؟" و تو اینبار با خیال راحت میگویی :خوبم ...
این آدمها .. این آدمها ..، . اگر از این آدمها دور و برتان هست، یادتان باشد که خودشان مدت هاست منتظر شنیدن یک " خوبی؟" واقعی هستند .
راستی ! خوبی؟
پنج شنبه 20 خرداد 1395برچسب:,
|
گنجینه ی نورانی قرآن رمضان است آرامش دلهای پریشان رمضان است مجموعه ی گلهاست شب و روز عزیزش یعنی به حقیقت که گلستان رمضان است
داشتمــ فکر میکردمـ چـرا بایـد بین زندگـی دو نفـر در دو گوشـه ی دنـیا اینقـدر تفاوتـ باشـد ؟! ما هیچوقـت کلاسـ رقصـ و بالـه نداشته ایمـ هیچوقت کارگاه نجاری نداشته ایمـ ما هیچوقتـ کلاسی با تمامیـ آلات موسیـقی نداشته ایمـ ما هیچوقـت در سلف مدرسـه نچرخیده ایمـ تا در ظرفهایمـان خوراکـی هـای خوش آبـ و رنگ بریزنـد تا با اکیپـمان مـیزی را اشغـال کنیمـ و از پسر خوش تیــپ ی تازه وارد یا مدلـ لباس دخـتر مشهـور مدرسه صحبت کنیمـ ما هیچوقـت پارتـی اخـر سال نداشته ایمـ ما هیچـوقت روز اخـر مدرسـه کلاه هایـمان را بهـ هوا نیـنداخته ایمـ ما همیـشه برای ابروهـا وناخنـ هایمان بازخواست شده ایمـ ما هرگز نفهمیدیمـ تمیز بودنـ صورت چه منافاتـی با شخصیـت آدمـ دارد ما پدرمان در امـد بسـکه در اوج گرمـا زیــر مقنعهـ و لباس ـهای سرتاپـا تیرـه عـرق ریختیمـ ما هرگز نفهمیدیمـ جنسـ مخالفـ شاخـ و دمـ نـدارد و مثلـ مـا ادم استـ و میتــوان با او بدونــ فکرهـا و نیتــ های خاکــ برســری دوست شد و به او اعتماد کــرد راستشــ جنسـ مخالف هـم هرگز این را نفهمـید ما شیرین تریــن نوجـوانی هایمان با کابوسـ کنکـور هـدر رفت ولی کسی بهـ ما نگـفت تو دیگـر ۱۷ ساله نمیشوی ما قربانی خواسته هایـی شدیمـ کهـ پدر و مادرمان هرگز به آن نرـسیدند ! هیچکـس بهـ ما نگفـت جامعهـ هنرمنـد بیشتر میـخواهد تا مهنـدس هیچکس نفهمید شـب ها با رویـای ساز یا بومـ نقاشی به خواب میرویمـ هیچکس بهـ ما نگفـت موفقیــت پزشـکی و مهندـسی و وکالـت نیـست
حتی بعـد از آن هیچـکس به مهندس های شاعــر و دکـتر های نقـاش نگاه هم نکـرد هیچکسـ بهـ ما یاد نـداد عاشـق شدنـ را و هیچوقتـ نفهمیـدیم انسـان بودن ربـطی ندارد با کدام پـا وارد دستــشویی شـوی !!
خنده هامو با تو از نو ساختم باز به حرفایه تو دل میباختم میونه این همه سرگردونی اومدم تو قلبه تو مهمونی بیستونه قلبمو میکندم شکل خنده هات شدم میخندم چشات از صد تا غزل بهتر شد خنده هات غنچه ولی پرپر شد
میونه این همه سرگردونی دله من گرفته ماه پیشونی بیا باز دوباره بی تابم کن منو تو رنگه چشات خوابم کن نگو قصه آخرش مرگه منه داره چشمات منو آتیش میزنه نگو از تلخیه دنیا سیرم نگو میرم نگو که میمیرم ای گل بهارم دشت لاله زارم قلبه داغدارم سنگ بی مزارم درد موندگارم روز ناگوارم زخم بی شمارم زهر روزگارم
بدترین درد توی دنیا اینه که توی خونه ی خودت غریب باشی همه چی واست فراهم باشه و اما تو از اونا بی نصیب باشی توی خونه ی خودت حس کنی که آدما محل تو نمیذارن خیلی تلخه فکر کنی تو جمعشون تورو حتی به حساب نمیارن
اما وقتی که میری اون آدما میسازن ازت یه اسطوره ی پاک میشی پهلوون میشی یه قهرمان وقتی که تنت بره به زیر خاک اما وقتی که میری اون آدما میسازن ازت یه اسطوره ی پاک میشی پهلوون میشی یه قهرمان وقتی که تنت بره به زیر خاک
♫♫♫
پشت هم از تو و خوبیات میگن این که جا خالیه دیگه بینشون حتی اونکه بد بوده یه عمر باهات بعد مردنت میشه چه مهربون با شمام آی آدما به من بگین چرا ما باید باشیم مرده پرست چرا این محبت ظاهری رو نمیذاریم واسه اونکه زنده هست
بذار دلخوش این باشم که هنوز اونقدر ها هم دیر نیستــــــــــــــ
شایــــــــــد!!!
گاهی وقتا به خودم میگم کاش گاهی وقتا خدا می خوابید تا ما آروم آروم زیر گوشش حرفامون میزدیم که حداقلش دلمون خنک شه که راحت حرفامون زدیم...
آخه حرف زدن با خدا آداب مخصوص بخودشو داره... بقول خودمون هچی هچی نیست که...!
خدایا...اون اردلان تمجید(سريال مادرانه) بود که به مریم خانم گفت (تو دلم ولولست واسه خواستنت...)آفرین...دست مریزاد که تو اون جمع خجالت نکشید و گفت...نه اینکه مریم خانم هم بدش میومد...!!!!!
خدایا ما هم تو دلمون ولولست برا خواستنت.... بخاطر بهترین بنده هات ما رو ببخش... میدونیم گاهی وقتا کم کاری میکنیم بس اساسی...مثلا تمام برنامه ریزی روزانمون رو می بریم دقیقا موقع نماز خوندن...حالا شایدم برنامه ریزی ماهانه رو....دیگه بدتر !
امان از دست من...اون و دوست من و دوست اونو و بهمین ترتیب....!
دو شنبه 7 دی 1394برچسب:,
|
شب است و لحظه ی حرمان مریم / وطفلی خفته در دامان مریم وجود نازنینش بکر و بی عیب / خدا می داند و وجدانِ مریم مسیح خالق و پیغمبر صلح / گلی خوشبوی از بُستانِ مریم همان طفلی که از روح خداوند / نهالش تنجه زد در جانِ مریم
گناه و فکر بهشت ممنوع اصلا با آدم بد چشم تو چشم ممنوع رفتارای زشت ممنوع دیگه داره فاز بد کل کشور روم اونی که رفته عشقم بود نمیدونم کی و کجا بهش فهموند که ما دو تا دیگه مال هم نیستیم رفت منم دندم نرمو چشمم کور غر ممنوع تو قرمه گوشت ممنوع دل بکن از هرچی گوسفند بود یه سری درد ماله قدیمامه یه سری هم یادگاری از دوستم بود حتی بغل و بوس ممنوع حرفای رو میشه از رو پوستم خوند رفتارای لوس ممنوع آره این جا تاریکه اما اون سر نور حرص ممنوع باید مثل سگ بدویی بدو بدو پاداش و ارث ممنوع، گنده ماله فکره وگرنه هیکل گنده که تو خرسم بود دروغ کوچیکه و بزرگ ممنوع پریدنه با گرگ ممنوع مار ممنوع نیش زدن یار ممنوع رفتار مثل سوسمار ممنوع
آدم بی رگ، بی خاصیته، مثل شوت تو تیرکه واسه همینه که هنو هیچ هیچیم، واسه این که پشت هم نیستیم سر بردن همو میپیچیم ولی دیگه این کارا ممنوع ممنـــوعه دیدن صورتی که سال هاست مایع ننگ تن بوده ممنــــوعه اون که دو رنگه و پر عقده و کمبوده
سه شنبه 3 آذر 1394برچسب:,
|
همه جا مفت بری مردا اداها دختری دخترا هم نود درصد سرخابی اگه کفر نگی همه چی مفت پرید اما بازم سرپامو تو واسه همینه قفلمی واقعیتارو میگم و تو تو کف چیزایی که گفتمی همه جا مار پیچید همه ی راه ها مارپیچی دم خط پایان یهو دیدی زدنت با آر پی جی یهو دیدی کار پیچید از دنیا عقب چهار هیچی یهو دیدی نسختو یکی همینجا ته چاه پیچید
با صد ادا و ترفند زدنو رفتن اینقد که بارشونو بستن حالشونو از من نپرسو رفتن که رفتن دیگه هم برنگردن اصلا من از همشون خستم ای وای که بعضیا چقد پستن همه تو دردن یا بی غیرتو تو زردن انگاری بیخوده اصلا این رگه رو گردن
همخواب رقیبانی و من تاب ندارم بیتابم و از غصهٔ این خواب ندارم دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست عهد شکن نیست پیش تو بسی از همه کس خوارترم من زان روی که از جمله گرفتارترم من روزی که نماند دگری بر سر کویت دانی که ز اغیار وفادار ترم من بر بیکسی من نگر و چارهٔ من کن زان کز همه کس بیکس و بییارترم من بییارترم من, بییارترم من, بییارترم من بییارترم من, بییارترم من, بییارترم من
Hello, it’s me الو منم I was wondering if after all these years میخواستم بدونم بعداز این همه سال You’d like to meet, to go over everything دلت میخواسته منُ ببینی ، که با همه چیز کنار اومدی They say that time’s supposed to heal ya میگن زمان همه چیزُ حل می کنه But I ain’t done much healing ولی من که خوب نشدم! ?Hello, can you hear me الو، صدامو می شنوی؟ I’m in California dreaming about who we used to be من کالیفرنیا هستم یاد اون روزایی افتادم که با هم بودیم When we were younger and free وقتی جوون تر و آزادتر بویدم I’ve forgotten how it felt before the world fell at our feet فراموش کردم قبل از اینکه دنیا سرمون خراب بشه چه احساسی داشتیم! There’s such a difference between us همچین تفاوتی بین من و تو هست And a million miles ویک میلیون مایل بینمون فاصله! [Chorus] Hello from the other side الو از یه جای دیگه I must’ve called a thousand times to tell you باید هزار بار بهت زنگ میزدم تا بگم I’m sorry, for everything that I’ve done به خاطرِ تمام کارایی که کردم متاسفم But when I call you never seem to be home ولی هر وقت بهت زنگ میزنم به نظر میاد اصلاً خونه نیستی Hello from the outside الو از بیرون زنگ میزنم At least I can say that I’ve tried to tell you حداقل می تونم بگم سعیمُ کردم تا بهت بگم I’m sorry, for breaking your heart متاسفم که دلتُ شکوندم But it don’t matter, it clearly doesn’t tear you apart anymore ولی مهم نیست، معلومه دیگه حرفام دلتُ به درد نمیاره [Verse 2] ?Hello, how are you الو؟ چطوری؟ It’s so typical of me to talk about myself من تو ذاتمه که همش ازخودم میگم I’m sorry, I hope that you’re well ببخشید امیدوارم حالت خوب باشه Did you ever make it out of that town
اصلاً تونستی توی اون شهر زندگیتُ سَر کنی؟ Where nothing ever happened?
جایی که هیچ وقت اتفاقی نمی افته؟ It’s no secret هیچ رازی نیست That the both of us are running out of time که دیگه فرصت هر دومون داره تموم میشه [Chorus] Hello from the other side الو از یه جای دیگه I must’ve called a thousand times to tell you باید هزار بار بهت زنگ میزدمت تا بگم I’m sorry, for everything that I’ve done متاسفم به خطر تمام کارایی که کردم But when I call you never seem to be home ولی هر وقت زنگ میزنم به نظر میاد اصلاً خونه نیستی Hello from the outside
الو از بیرون زنگ میزنم At least I can say that I’ve tried to tell you
حداقل میتونم بگم که سعیمُ کردم بهت بگم I’m sorry, for breaking your heart
شرمنده ام از اینکه دلتُ شکوندم But it don’t matter, it clearly doesn’t tear you apart anymore اما می دونم برات مهم نیست، معلومه که دیکه دلتُ به درد نمیاد!
با سکــــــوت می گذرد تا برگی نریزد و خویش را برای سفـــــری آماده می کند لحظاتی نمانده است گذر از جـــــــاده فصل که تحمل آن را غـــــــم پاییز تواند و بس تابستان در کشـــاکش گــذر زمان زخم بـر پیکر ودلی پـر خون با غــم بسیار که همه را در پاییــــــز گذاشت و رفت همین شد که پاییــــــز را غمی جانکاه دارد و همراه آن هست وسر در گریبان دارد از غـــــم دوست و فقط به گوشه ای نشسته احساس خــــود را با باد و برگـــــــــ زمزمه می کند غم و رنگ و صدای سکوت جلوه پاییــــــــز ریزش غــــــــم را در پرواز برگ که جدا از شاخه شد و چرخ زنان خویش را درمسیر باد نهاد تا رنگ غمش را با غــــــم دیگران شریک سازد سلام بر پاییز سلام بر همدم غـــــــــم عاشـ♥ــق سلام برفصل عاشــــ♥ــــــقانه های غمناکـــــــ سلام بر ریزش برگهای ز معشـــــوق جدا سلام بر کوچه و خیابان که فــــــرش شـده از رنگهایی پاییـــــــزی و سلام بر خدای رنگــــــ
یک دقیقه سکوت: به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند… به خاطر امید هایی که به نا امیدی مبدل شدند…. به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم…. به خاطر قلب هایی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد به خاطر چشمانی که همیشه بارانی ماندند… یک دقیقه سکوت: به احترام کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند…. به خاطر صداقت که این روزها فراموش شده است…. به خاطر محبت که بیشتر از همه مورد خیانت قرار گرفت… یک دقیقه سکوت: به خاطر حرف های نگفته… برای احساسی که همواره نادیده گرفته میشود….!
گاهی سرنوشت مثل طوفان ِ شنی ست که مدام تغییر جهت می دهد. تو جهتت را تغییر می دهی، اما طوفان دنبالت می کند. تو بازمی گردی، اما طوفان با تو میزان می شود. این بازی مدام تکرار می شود… . . . طوفان که فرو نشست، یادت نمی آید چی به سرت آمد و چطور زنده مانده ای. اما یک چیز مشخص است، از طوفان که درآمدی، دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهاده بودی!
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان زندگی من و آدرس bahar2528.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.